جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

مسافرکربلا

سلام عزیز دلم. امروز بابایی رو راهی کردیم رفت کربلا.. سفری که همیشه آرزو داشت بره. خدا جونم مواظبش باش. وقتی بابایی رو راه مینداختیم پشت سرش گریه کردی..عزیزم شاید توهم دلت میخواست همراه بابایی بری😔😔 انشاالله سفر بعدی سه نفره میریم.. الان با بابایی تماس گرفتم.کم مونده به مرز مهران برسن. یه خورده نگرانم..وشاید دلتنگ.. آخه این اولین باره که قراره دوری بابایی روتحمل کنیم.. خدا جونم خیلی مواظبش باش. خدا قسمت همه عاشقای زیارت کن. ...
2 آبان 1397
1